پروژه جدید
چند وقتی میشد که تو این فکر بودیم معید جونو از شیشه شیر ترکش بدیم و بیشتر غذا بخوره آخه همش با شیر معدشو پر میکرد و اشتها به پلو و غذاهای دیگه نداشت تا اینکه یه روز... یهو (دقت کردید) باز هم یهو یه تصمیم جدید گرفتم و ظهر که رسیدیم خونه آماده خوابیدن شدیم معیدی هم روی بالشش آماده بود تا شیر و علسش رو براش بیارم. اومدم و گفتم : مامانی میدونی اون گاوی که ازش شیر میگرفتیم مریض شده؟ یعنی از همون موقع تا الان که 10 روزی گذشته تمام ظهر و شب موقع خواب میپرسه معید:دابی (گاوی) مریض شده ؟مامانی جون دابی ( گاوی ) مریض نیست!!!!!!!!! من: آره مامانی دیگه هم نمیتونیم بریم اونجا شیر بگیریم هاپو دارن معید :پس...
نویسنده :
مامان لاله
9:16